آیا ما در یک جهان شبیه سازی شده زندگی می کنیم؟ آیا ذات وجود ما یک شیء (object) است؟ آیا ما یک واقعیت مجازی هستیم؟ این ها سؤال هایی هستند که تا به امروز راجع به آن ها چیزهای بسیاری شنیده و فیلم های بسیاری هم دیده ایم. هر فیلسوف، دانشمند، یا فیلم ساز بر اساس اعتقادات و باورهای خود این موضوع را مورد نقد و بررسی قرار داده است. شاید بد نباشد ما هم بر اساس فرهنگ و باورهای ایرانی و اسلامی کمی این موضوع را به چالش بکشیم که آیا واقعاً ما در یک دنیای شبیه سازی شده زندگی می کنیم؟
ابتدا نگاهی بیاندازیم به نقل قول هایی که در سراسر جهان راجع به این موضوع مطرح شده و دلایلی که این مسئله را تأیید یا تکذیب می کنند. نظر ایلان ماسک Elon Musk ( نظریه پرداز نابغه و مدیر عامل کمپانی های تسلا و اسپیس اکس) دراینباره این است که زندگی انسان یک شبیه سازی کامپیوتری است. شنیدن این حرف از یک آدم عادی شاید احمقانه و خنده دار به نظر برسد، اما شنیدنش از زبان ایلان ماسک انسان را به فکر فرو می برد که آیا حقیقت دارد؟! یا نیک بوستروم Nick Bostrom، فیلسوف نامدار سوئدی معتقد است که زندگی کنونی ما واقعی نیست و انسان ها بدون آنکه خودشان بدانند در یک شبیه سازی کامپیتری زندگی می کنند. نیک این نظر را چند سال قبل تر از صحبت های ایلان ارائه داده بود و پیش بینی نابودی تمدن بشر را نیز کرده است. خیلی از دانشمندان علوم کامپیوتر معتقدند که در آینده انسان ها برده های هوش مصنوعی خواهند شد.
هوش مصنوعی یکی از جذاب ترین و در عین حال خطرناک ترین شاخه های علوم کامپیوتر است. در دنیای امروز ما می بینیم که وابستگی انسان به ابزارها و نرم افزارها بسیار زیاد است، در یک مثال ساده، اگر گوشی تلفن همراه یا کامپیوتر شخصی کسی را از او بگیرید قادر نخواهد بود حتی ساده ترین کارهای روزمره خود را نیز انجام دهد؛ چه برسد به فعالیت های مهم که نمونه های آن را در علوم پزشکی، اقتصاد، بانکداری و… مشاهده می کنیم. در واقع امروزه زندگی بدون ماشین های کامپیوتری عملاً فعلی نشدنی است و ما شاهد پیشرفت های روز افزونی در زمینه تکنولوژی هایی مانند واقعیت مجازی هستیم که می تواند خود پاسخ مثبتی به سؤال ما باشد؛ در واقع بودند تمدن هایی که توانستد دنیای امروزی ما را شبیه سازی کنند.
اولین پاسخی که مخالفان این ادعا می دهند این است که برای شبیه سازی جهان امروز به ابر کامپیوتر هایی نیاز است که با پیچیده ترین الگوریتم ها و محاسبات فعالیت کنند و چنین چیزی امکان پذیر نیست. یا کسانی که کمی تخصصی تر هستند می گویند در صورتی که چنین ماشینی وجود داشته باشد، باید شاهد realism imperfection یا به عبارتی “ناکاملی حقیقتگرا” باشیم که در تمامی شبیه سازی ها به دلیل برخی از ویژگی های مدل به وجود می آید. در واقع نا کاملی یعنی برخی از شی هایی که شبیه سازی شده اند در برخی از ابعاد و اندازه ها از بین می روند و در برخی از ابعاد به وجود آمده و قابل دیدن هستند. و کسانی که مخالف این ادعا هستند از همین موضوع استفاده کرده و می گویند که تا الان هیچ انسانی چنین چیزی را مشاهد نکرده است؛ پس این نشان می دهد که ما در یک شبیه سازی کامپیوتری نیستیم.
آیا انسان های کنونی اصلاً دسترسی و اجازه دیدن این موارد را دارند؟ به نظر شما چگونه می شود وجود “جن” یا “روح” و اتفاقات مشابهی را که همه ما داستان های آن ها را شنیده ایم توجیه کرد؟
برای تمامی آدم ها اتفاق افتاده است که در تنهایی خود صداهایی می شنوند یا احساس می کنند کسی پشت سرشان است یا کسی یا چیزی به آنها نگاه می کند. شاید این اتفاقات در لایه های شبیه سازی شده ای هستند که ما دسترسی به آن را نداریم! شاید باگ هایی هستند که بعضی وقت ها رخ می دهند و باعث می شوند چیزی را ببینیم یا بشنویم. برای درک بهتر، دسترسی نداشتن به ابعاد مختلف را با یک سازمان شبکه شده مقایسه کنید.
اگر در یک شرکت بزرگ کار کرده باشید و آن شرکت یک شبکه داخلی با هزاران فایل شِیر شده داشته باشد حتماً دیده اید که به بعضی فایل ها دسترسی ندارید یا به برخی فقط دسترسی خواندن دارید و نمی توانید اصلاحاتی روی فایل انجام دهید. گاهی اگر یوزر ادمین نباشید بر اساس پالیسی های که در شبکه است نمیتوانید نرم افزاری نصب کنید و فعالیت های دیگر شما با محدودیت هایی مواجه است. شاید برنامه نویسان دنیای شبیه سازی شده ما هم محدودیت هایی برای ما گذاشته اند که توانایی دیدن برخی فایل ها را نداریم.
در ادبیات ما صحبت های فراوانی در رابطه با “حجاب چشم” شده است. شاعران و ادیبان ما بسیار زیبا و لطیف برخی معانی را گفته اند که یکی از آن ها را با هم می خوانیم:
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من وین حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو چون پرده در افتد نه تو مانی و نه من
می بینیم که ابوسعید ابوالخیر در رابطه با “اسرار” صحبت کرده و در جایی حرف از افتادن “پرده” زده است. آیا نمی توان پرده در این شعر را به سطح دسترسی ها در شبکه و پالیسی موجود ربط داد؟
و حافظ در غزلی می گوید:
هان مشو نومید چون واقف نه ای از سر غیب باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور
داستان کمی پیچیده تر و ترسناک تر از آن چیزی ست که ما فکر می کنیم.
شاید بهتر باشد کمی با کمک علم فیزیک این ادعا را بررسی کنیم.
استیون هاوکینگ Stephen Hawking فیزیک دان برجسته و شناخته شده در کتاب “طرح بزرگ” خود می گوید: “به محض شکل گرفتن پیکربندی یا موقعیت آغازین در سیستم جهان که قوانین معینی بر آن حاکمند، این قوانین خواهند بود که تعیین میکنند در آینده چه اتفاقی بیفتد.” این نقل قول با اسم “بازی حیات” شناخته شده است. این حرف از استیون و نظریه هایی که در ادامه این کتاب مطرح کرده است میتواند ادعای شبیه سازی بودن عالم را تأیید کند. به زبان ساده در هوش مصنوعی ابتدا شما قوانینی را به ماشین معرفی می کنید و هوش مصنوعی بر اساس قوانین شما قوانینی می سازد و به فعالیت خود ادامه می دهد. در این بین اگر به موردی بر بخورد که نه قوانین شما و نه قوانین ساخته شده خودش را شامل شود، با استفاده از این دو گروه قانون، قانونی جدید می سازد و این روند به همین صورت ادامه پیدا میکند و خود هوش مصنوعی، خودش را تا حدودی توسعه می دهد.
در واقع می شود اینگونه گفت که بیگ بنگ از یک انفجار و به وجود آمدن جهان صحبت می کند. استیون می گوید سیستم حیات با یک سری قوانین معین ساخته شده است و در ادامه این قوانین تعیین کننده هستند. اگر نگاهی به نظریه نسبیت عام و صحبت هایی که در این باره شده بیاندازیم، به موضوعی می رسیم به اسم نقطه تکنیکی گرانشی که می گوید: «با درنظر داشتن نظریه نسبیت عام، انبساط گیتی را اگر در جهت معکوس در زمان دنبال کنیم، جهان به طور پیوسته منقبض خواهد شد و دمای آن افزایش می یابد تا سرانجام به نقطه ای در گذشته متناهی با چگالی و دمای بی نهایت می رسد. این نقطه یک نقطه تکینگی گرانشی است و نشان می دهد که نظریه نسبیت عام و سایر قوانین فیزیک در این نقطه با شکست مواجه می شوند و در مورد این نقطه از زمان قابل استفاده نیستند.»
با توجه به صحبت بالا شاید بتوانیم بگوییم این نقطه دقیقاً زمانی ست که کامپیوتری که دنیای شبیه سازی شده ما روی آن قرار دارد، شروع به فعالیت کرده و به عبارتی هوش مصنوعی دنیای ما روشن شده است!
دیوید براین David Brine، متخصص فیزیک نجومی و دانشمند فضایی می گوید: «اگر واقعاً ما در یک جهان شبیه سازی شده کامپیوتری زندگی می کنیم، یک در خروجی نیز می تواند برای این برنامه نویسان بیگانه وجود داشته باشد که به آنها اجازه می دهد مردم را کنترل کنند. بنابراین همه چیز یک نوع نرم افزار است، حتی تمامی اتم هایی که در بدنمان وجود دارند و احتمالاً تعدادی در خروجی نیز وجود دارند که برنامه نویسان آن ها را نیمه باز گذاشته باشند.»
این صحبت های دیوید بسیار شبیه ریموت زدن از سرور یا سیستمی به سروری دیگر است. در واقع درهای خروجی را میتوان همان پورت هایی دانست که اغلب مهندسین شبکه برای وصل شدن از راه دور به سرورهایشان باز میگذارند البته با پالیسی های امنیتی ویژه که هر کس نمیتواند به راحتی از آن پورت ورود پیدا کند، مگر کسی که هکر قابلی باشد یا کسی که خود ادمین شبکه اطلاعات ورود را به او داده باشد.
می بینید؟ سؤال های زیادی در ذهن ما شکل می گیرد و ما به دلیل غریزه خود از این سؤال ها فرار می کنیم.
بیایید از زاویه ای دیگر به این بحث نگاه کنیم.
مادربزرگ های ما گاهی چیزهای در رابطه با پیشانی نوشت می گفتند. در فرهنگ عامه ما اعتقاداتی وجود دارد مثل «سرنوشت». ما این جمله ها را زیاد شنیده ایم که شخصی پیشونی نوشت خوبی دارد یا سرنوشت خوب یا بدی دارد و…
در فلسفه اسلامی مبحثی وجود دارد به اسم عالم ذر که می گوید: «خداوند بعد از خلقت حضرت آدم نطفه های موجود در صلب او را خارج ساخت و سپس نطفه های موجود در آن ها را نیز خارج کرد و همین روند را ادامه داد تا تمام بشر را به صورت ذرات بی شمار در آورد، سپس هر یک از این ذرات را حیات دنیوی، عقل و ادراک داد و پس از آن خود را به آن ها معرفی کرد و آن ها نیز بر ربوبیتش اقرار کردند. البته برخی صادقانه و مطابق با باطنشان پاسخ دادند و عده ای نیز از روی نفاق اقرار کردند. بدین ترتیب همه به معرفت الهی آگاه شدند، پس از آن به شکل ذرات در صلب پدران خویش جای گرفتند؛ در حالی که آن نوع حیات و زندگی را فراموش کردند، تنها معرفت الهی را با خود به هنگام خلق مجدد همراه داشتند.»
واقعاً این فلسفه بسیار شبیه این ادعای شبیه سازی است. ما فرض می کنیم تمام عالم شبیه سازی شده است؛ در واقع یک برنامه نویس کدهایی نوشته و ما را خلق کرده است. تمام انسان ها کد نویسی شده هستند؛ یعنی اراده کاملی بر زندگی خود ندارند و خارج از منطق کدی که به آنها اختصاص داده شده است نمی توانند فعالیتی داشته باشند. هر فعالیتی خارج از کد، خطا (error) می دهد. تنها زمانی می توانید از کد نوشته شده روی خود خارج شوید که هوش مصنوعی یا همان هوش شما بتواند کد را اصلاح کند؛ در واقع بتوانید قدرت پیدا کنید تا از استاندارهای کدها خارج شوید. این منطق کمی شبیه به چله نشینی است. در مکتب عرفانی اسلامی معتقد هستند چهل روز از دنیا بریده، غذای حیوانی نخورید، عبادت کنید و ریاضت بکشید؛ آن وقت قدرت هایی پیدا می کنید و پرده ها از جلوی شما کنار می رود و می توانید چیزهایی ببینید یا بشنوید. شاید در این چهل روز هوش مصنوعی ما فعال تر شده و راه های جدیدی برای خروج از استانداردها می سازد.
در قرآن آیه ای وجود دارد در رابطه با آفرینش که می گوید:
“اللّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماوات وَ مِنَ الْاَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْاَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا اَنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ وَ اَنَّ اللّهَ قَدْ اَحاطَ بِکُلِّ شَیْء عِلْماً” (خداوند کسى است که هفت آسمان را آفریده، و از زمین نیز مانند آن خلق کرده است، فرمان او در میان آنها نازل مى شود، تا بدانید خداوند بر هر چیز توانا است، و علم او به همه موجودات احاطه دارد.)
آیا خدا همان سازنده این جهان شبیه سازی شده است؟
نظر شما را به این دوبیتی از خیام جلب می کنم :
بر لوح نشان بودنی ها بوده است پیوسته قلم ز نیک و بد فرسوده است
در روز ازل هر آن چه بایست بداد غم خوردن و کوشیدن ما بیهوده است
نظر خیام این است که هر چه که ما بودیم، هستیم و می شویم از روز ازل مشخص بوده است؛ مثل حکایت کد نویسی که ما برای او فقط شیء (object) هستیم و اراده ای از خود نداریم و در واقع دنیای شبیه سازی شده ما، از قوانین ارث بری هم پیروی میکند؛ مانند این که ما چهره، بدن و اخلاقیاتی را از والد خود به ارث می بریم.
شاید بد نباشد نگاهی به داستان های پیامبران بیندازیم. آیا واقعاً معجزات پیامبران ربطی به شبیه سازی دارد؟ آیا پیامبران دسترسی بیشتری از برنامه نویسان گرفته اند؟! آیا هوش مصنوعی آن ها خودش را کامل تر کرده است؟
روایتی درباره حضرت محمد (ص) و معراج ایشان وجود دارد که شبی در هنگام سحر پرده ها از پیش رویشان برداشته شده و در عرش خدا ورود پیدا کرده اند و…
ایشان چگونه توانسته اند به پورت خروجی این دنیای شبیه سازی دسترسی پیدا کنند؟ چگونه و با کمک چه کسی توانسته اند خارج شوند و بُعد دیگری از دنیای شبیه سازی شده را ببینند؟ یا اینکه حضرت مسیح چگونه مردگان را شفا می دادند؟ نمی شود گفت که ایشان به سورس کد هایی دسترسی داشته اند که می توانستند تغییراتی در کد دیگر شیء ها ایجاد کنند و طراحان از ترس بر ملا شدن دستشان با نیم خط کد، دستور delete را برای ایشان ایجاد کردند؟
سعدی در جایی میگوید:
این مدعیان در طلبش بی خبرانند کانرا که خبر شد خبری باز نیامد
در واقع به این اشاره دارد که اگر کسی بفهمد که پشت پرده چه خبر است، همان دستور delete برایش ایجاد می شود. مگر در صورتی که شیء خارج شده از منطق برنامه نویسان بوده (که این شیء ویروس نام می گیرد) و چنان قدرتمند شده باشد که دیگر کاری از دست برنامه نویسان این دنیای مجازی بر نیاید و او را به عنوان یک ناهنجاری در سیستم تحمل کنند، تا جایی که راه مقابله با آن ویروس را بیابند.
در آخر این دنیا هرچه که هست و هر اتفاقی که در آن می افتد، فعلاً از درک ما خارج است و تصور این که ما ساخته دست یک برنامه نویس هستیم به شدت آزاردهنده است. به امید اینکه روزی بتوانیم به این سؤالات جواب واضح و روشنی بدهیم و اتفاقاتی که در این دنیا می افتد (که به برخی از آن ها خیلی کوتاه اشاره شد) را توجیه کنیم.