از اواسط تا اواخر قرن بیستم، مدیران پروژه برای مدیریت پروژه های پیچیده از روش ساختار شکسته یا WBS استفاده می کردند. یعنی در واقع تنها روش موجود همین روش WBS بود و روش مناسب دیگری برای این کار وجود نداشت.
زمانی که ورژن دسکتاپ مایکروسافت پراجکت ( یا MSP ) در سال ۱۹۸۴ منتشر شد، به کار گیری WBS که به آن ساختار آبشاری هم می گویند، خیلی راحت تر از قبل شد. همچنین به مدیران پروژه اجازه میداد که برنامه پروژه را با تیم و مدیران اجرایی به اشتراک بگذارند.
در این زمان، تقریباً تمامی اتاقهای پروژه شرکت های بزرگ پر از برگه های پرینت شده ام اس پراجکت شدند.
نکته: WBS به این معناست که قبل از شروع پروژه، باید تمامی کارهایی که انجام شوند، پیش بینی و برنامه ریزی گردند. آنگاه تمامی قسمت های بزرگ پروژه به تکه های کوچک و تسک های قابل انجام تقسیم می شوند.
مشکل این روش این است که در ابتدای یک پروژه، تمامی فاکتورها و پارامترهای لازم برای انجام پروژه مشخص نیست و نمی توان تمامی بخش های یک پروژه را از قبل مشخص کرد. همچنین گاهی نیازمندیها تغییر میکنند، بازار دستخوش تغییر می شود و مشتریان نیازهای جدیدی پیدا میکنند که باید به آنها رسیدگی شود.
Agile وارد می شود…
در اوایل قرن ۲۱ میلادی، روش مدیریت پروژه Agile همه را شیفته و واله خود کرد و جایگزین روش آبشاری شد که انعطاف پذیر نبود و نمی توانست با نیازهای متغیر بازار به سرعت خود را هماهنگ کند. آن زمان همه فکر میکردند روش اجایل که بر مبنای Lean توسعه یافته است، تمام مشکلات روش آبشاری را حل خواهد کرد.
یکی از مزایای روش agile این است که مشتری در کوتاه ترین زمان ممکن بعد از شروع پروژه، نتیجه را مشاهده میکند و میتوان براساس نتایج حاصل از آن، تصمیمات جدیدی اتخاذ کرد و زمان تحویل بخش های پروژه ها را تغییر داد.
خیلی زود مدیران به این نتیجه رسیدند که روش agile، آن نوشدارویی نیست که به دنبالش بودند تا دوای هر دردی باشد. همه پروژه ها یکسان نیستند و تمام تیم ها هم قرار نیست صرفا با یک متد پیش بروند. پس مدیران پروژه برای شروع یک پروژه و پیشبرد آن باید چه کار کنند؟
پیشبینی زمان پایان یک پروژه با روش agile کار آسانی نیست و تغییراتی که در نیازها و تعارف پروژه صورت میگیرد، علاوه بر افزایش زمان پروژه، هزینه آن را هم افزایش میدهد. پس اگر روش آبشاری نوشداروی ما نیست و جادوی agile هم به درد تمام پروژه ها نمی خورد، چه کار باید کرد؟
مدیریت پروژه هیبریدی ، راهی برای سعادت در دنیا و آخرت!
بله، اگر بهترین بخش های روش WBS و Agile را با هم ترکیب کنیم، به فرمول مورد نظرمان می رسیم که میتوان آن را برای بیشتر پروژه ها به کار گرفت. این روش که به آن روش مدیریت پروژه هیبریدی میگویند، به خاطر کاراییاش روز به روز طرفداران بیشتری پیدا می کند.
قشنگی روش مدیریت پروژه هیبریدی آنجا است که به تیم اجازه میدهد در ابتدای پروژه، کار خود را برنامه ریزی کنند، همچنین فرآیند انجام پروژه را به بخش های زمانی کوچکی به نام اسپرینت تقسیم میکند که پیش بینی زمان پروژه را امکان پذیر تر کند.
علاوه بر این، روش هیبریدی می تواند از پس تغییر نیازمندی ها و تعاریف پروژه به خوبی برآید؛ چرا که به خاطر ماهیت بازه های زمانی کوتاه و تکرار شونده آن (iterative) می توان پروژه را در چندین مرحله تحویل داد. به محض اینکه پروژه به جایی برسد که بتوان آن را به عنوان بخشی از محصول به مشتری عرضه کرد، تیم می تواند آن را تحویل دهد و روی بخش های دیگر کار کند.
در روش مدیریت پروژه هیبریدی، برنامه ریزی به صورت آبشاری انجام می شود، اما اجرا و تحویل آن براساس روش اجایل انجام میشود. در این حالت، تطبیق دادن تیم و پروژه با تغییر نیاز های بازار در اسرع وقت، سریع تر و همچنین تخمین زمان پروژه به صورت دقیق تر انجام می شود.
در مقالات آینده، در رابطه با روش هیبریدی و سایر روش های مدیریت پروژه توضیحات بیشتری ارائه خواهد شد؛ همراه ما باشید.